نویسنده گابریل گارسیا مارکز
«سییروا ماریا» دختری دوازده ساله است که با بیتوجهی والدینش در کنار بردهها با آداب و رسوم آفریقایی رشد کرده تا جایی که زبانهای آنها را هم بلد شده است. روزی سییروا ماریا به همراه یکی از بردگان به شهر رفت که سگی هار او را گاز گرفت. پدر سییروا ماریا که یک نجیبزادهٔ رو به زوال است تلاش میکند که او را درمان کند یا دستکم خبر ابتلای دخترش به هاری را پوشیده نگه دارد. این خبر به گوش اسقف منطقه میرسد. اسقف اعتقاد دارد که شیاطین روح سییروا ماریا را تسخیر کردهاند؛ بنابراین از پدرش میخواهد که دختر را به صومعه تحویل دهد تا روی او جنگیری انجام شود. در این بین پدر روحانی کایتانو دلاورا دلباخته ماریا شده است و میخواهد جان او را نجات دهد.