اون بهم خیانت کرد، و من حالا میخوام از معشوقه خائنم انتقام بگیرم.
بعداز اینکه تقریبا یک دهه منو تو زندان حبس کرد و حتی به دیدنم نیومد و اجازه داد اونجا بپوسم.
اما الان همه چیزش متعلق به منه، ذهنش، بدنش، روحش، ترسش و حتی دردش.
و توی این شب هالووین هیچ جایی پیدا نمیکنه که از من مخفی بشه، و تنها چیزی که براش باقی مونده، قلبشه، ومن اونو میخوام، به هر قیمتی که شده ...تی... که شده.