زبان: انگلیسی
تعداد صفحات: 490
من جذب مردها نمیشوم.
یا حداقل قبل از اینکه محکم به نیکولای سوکولوف برخورد کنم، اینطور فکر میکردم.
یک وارث مافیا، یک حرامزاده بدنام و یک هیولای خشن.
یک ملاقات بدفرجام مرا در مسیر او قرار میدهد.
و درست مثل همین، او نگاهش را به من دوخته است.
یک هنرمند آرام، یک پسر طلایی و برادر دوقلوی دشمنش.
انگار برایش مهم نیست که همه چیز علیه ماست.
در واقع، او قصد دارد کنترل پولادین مرا بشکند و محدودیتهایم را محو کند.
فکر میکردم بزرگترین نگرانیام این است که نیکولای متوجه من شود.
دارم به سختی یاد میگیرم که تحت تعقیب بودن توسط این کابوس زیبا خیلی بدتره.
این کتاب را میتوان به تنهایی خواند، اما برای درک بهتر جهان، شاید بهتر باشد با خدای کینهتوزی شروع کنید.